۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

ریشه های زبان ترکی:

زبان ترکی که زبان عمومي ملتهاي ترک زبان ميباشدبه لحاظ کثرت متکلمين آن درجهان درجايگاه سوم قرار ميگيرد.ابزارگرامري زبان ترکي چنان منظم و قانونمندوکامل ميباشدکه اين تصوررابه ذهن متبادرمينمايدکه شايدبنا به رهنمودیک فرهنگستان،ازسوي زبانشناسان خبره ساخته وپرداخته جهت استفاده ارائه شده باشد.زمانيکه ما زبان ترکي رابادقت وموشکافي میکنیم ،با معجزه اي روبرو ميشويم که خرد انساني درعرصهٍ زبان از خودنشان داده است.حال ببينيم جايگاه امروزي زبان زيبا ومکمل ترکی که ازسوي آگاهان اروپایی اينگونه مورد ارزيابي قرارگرفته کجاست و درميان کداميک از گروه زبانهاي خويشاوند قرارميگيرد؟امروزه درعلم زبانشناسي کليهٍ زبانهاي شناخته شدهٍ دنيا،يعني اعم اززبانهایی که اکنون بدانهاتکلم ميشودونيززبانهایی که تعلق به سده ها و هزاره هاي پيشين داشته اما ازطريق کتيبه ها و ديگراسناد پايا به روزگاران ما رسيده است درسه گروه اساسي خويشاوندزيرين قرار ميگيرد.
جايگاه زبان ترکي درگروه زبانهاي التصاقي قرارداشته،بازبان سومري اولين زبان مدني شناخته شدهٍ دنياخويشاوندميباشد.اين زبان ازپنج هزارسال پيش به اينسوازطريق نگاشته شدن به خط ميخي که خود ايجادگرآن بوده اند ازنابودي نجات يافته و به روزگاران ما رسيده است.قرارگرفتن زبانهاي سومري و ترکي در يک گروه زباني واقعيت بي چون وچرا ییست.اماعلاوه بردانشمنداني چون فريتس هوممل،ن.پوپه،دربين سومرشناسان ديگرسومرشناسان آ.زاکار، س.اولژاس در پيوند نزديک زبان ترکي وسومري پاي ميفشارند وبعضا نيز زبان سومري وايلامي راپروتوترک(پيش ترک)مينامند.
آشنایی با واقعيتهاي فوق الذکر براي ماجاي هيچگونه ابهام و تعجبي نخواهدگذاشت که چرازبانشناسان ومحققين اروپایی ازکمال، زيبایی زبان ترکي چنان ارزيابي ستايشگرانه اي ارائه ميدهند.اما پرواضح است که معماران اين بناي شگفت انگيزمعنوي کساني جز نياکان فرزانه مان نميباشند.زبان ترکي که زيبایی و کمال آن زبانزد خبرگان ميباشد،با سفارش هيچ آکادمي و باخلاقيت هيچ آکادميکي بوجود نيامده است.حتي اگرچنين امري نيزممکن فرض شود،آکادميکهاي آن کساني جزخود ترکهاونميتواند باشد.زبان ترکي طي هزاران سال د رآکادمي بيکران ملتهاي ترک زبان ساخته و پرداخته شده،محصول و عصارهٍ نبوغ و خلاقيت نسلهاي بيشمارميباشدکه بمثابه پرارج ترين ومقدس ترين ميراث بدست ما سپرده شده است.برماست که شايستهٍ چنين ميراث پاکي باشيم وآنرا چون مردمک چشمانمان حفظ نموده برغنا وزيباییش بيافزاییم.

زبان سومري همانگونه که دربالا اشاره کرديم،از بين زبانهایی که ما ميشناسيم چه به لحاظ گرامري و چه به لحاظ همساني واژگان به زبان ترکي بسيار نزديکتر ميباشد.حالت گرامري در زبانهاي ترکي و سومري تقريبا عين هم بوده و شباهتي به گرامر فارسي ندارد.زيرادرزبان فارسي وظيفهٍ پسوندهاي ترکي سومري راحروف اضافه انجام ميدهد.اگراين مقايسه راباديگر زبانهاي هند و اروپایی چون آلماني انگليسي و،روسي نيز انجام دهيم دقيقا همين نتيجه راخواهيم گرفت علاوه بر شباهتهاي گرامري تعداد زيادي لغات مشترک نيز بين زبانهاي ترکي وسومري وجوددارد.
به مثالهاي زيرتوجه فرمایید.فارسی- ترکی- سومری- مادر- آنا- آننه - پدر-آتا -دده - زانو - دیز - دیو -یزدان -تانری - تانگری - روستا - اوبا - اوبه،نمونهٍ لغات فوق راميتوان به چندين براب ررساند.دراين پروسهٍ تاريخي،زبان و فرهنگ وازجمله باورهاي ديني اقوام سامي به شدت و بطورعميقي تحت تاٍثيرآن قوم متمدن غيرسامي قرارميگيرد.درنتيجه تعدادبيشماري لغات سومري از طريق تکستهاي ديني،ادبي وتجاري وارد زبان اقوام سامي،ازجمله زبان عربي ميگردد.مثلا کلمهٍ(اوزو)درزبان سومري به معني(عضو) در زبان عربي ميباشد.پر واضح است که اصل اين کلمه سومري بوده بعدها وارد زبان عربي گشته به اشکال معرب چون عضو، اعضا،عضويت وغيره بکار برده شده است.
همچنين کلمهٍ قاز(غاز)درزبان سومري درمعاني شکستن، خردکردن، کشتن آمده است.اين کلمه نيزتقريبادرهمان معاني به اشکال غزوه، غازي ،غزوات بکارميرود.در ترکي نيزکلماتي چون قازماق، قازاماق،قاز و...خيلي نزديک به معاني فوق متداول ميباشد.محقق اروبایی(س. چوکه)درکتاب خود بنام عناصرسومري و اورال آلتایی درزبان اسلاوي قديم دررابطه با کلمهٍ مزدتصريح ميکندکه کلمهٍ مزد هم درزبانهاي ترک يتا ميتاري،هم فارسي متداول باشد.اما ازآنجایی که اين کلمه در زبان سومري نيز وجود دارد، اصل آن نميتواند يک کلمهٍ فارسي باشد ظاهرا معادل اين کلمه در فارسي پاداش ميباشد.
ازاينگونه کلمات مثالهاي زيادي ميتوان آوردکلمهٍ ايلامي“تپی”که به معناي دبير و محرراست، بروشني منشاٍ واژهٍ دبير را در زبان فارسي آشکار ميسازد. با توجه به اينکه خط ايلامي لااقل بيش از ۱۵۰۰سال قبل از خط پارسي باستاني اختراع شده است،نميتوان دربارهٍ منشاٍ ايلامي اين کلمه که دراسناد هزارهٍ دوم پيش ازميلاد آمده است ترديدداشت.اضافه کنيم که خط ايلامي اختراع خود آن قوم بوده است.ولي اقوام آريایی ايراني به تصريح“پورداود”خودهرگز خط مستقلي نداشته وآنرا از اقوام غير آريایی ايراني و ديگر اقوام بعاريت گرفته اند ، مثلا خط پارسي باستان را از بابليان اقتباس نموده اند که آنان نيزاز شومريان(سومريان) به ارث برده اند.خط پهلوي از اقوام سامي برخاسته و خط کنوني نيز از اعراب مسلمان اخذ شده است.
ثانيا اقوام ترک که ساکنين اصلي ترکستان (توران) وسيبري جنوبي بوده اند قوم سومر نيز ازاين مناطق به بين النهرين کوچيده است به گواه تاريخ از حدود ۳هزار سال پيش به اينسودرسرنوشت بخش عظيمي از جامعهٍ بشري نقش تعيين کننده اي ايفا نموده اند.آنان درپهنه اي بيکران که ازشرق تا تبت وکره،ازغرب تا روم ومصررا دربرميگرفت،با اقوام مختلفي درتماس وترکيب وجوشش دائمي بوده اند.پرواضح است که نتيجهٍ طبيعي اين وضع تاثير متقابل در کليه عرصه هاي مادي و معنوي حيات انساني،ازجمله درزمينهٍ زبان وادبيات خواهدبود وجود تعدادزيادي لغات ترکي درزبانهایی چون چيني،هندي،اردویی،روسي، فارسي،عربي،آلماني و متقابلا از عنوان واژه هاي ترکي- مغولي دراين زبانها درلهجه هاي مختلف زبان ترکي،دليل روشني بر اين امرميباشد.
نخستين داستان حماسي دنيا داستان معروف“ گيلغاميش ”ميباشد. همانگونه که دربالا اشاره کرديم سومريان به احتمال قريب به يقين از ترکستان به بين النهرين کوچيده اند و زبانشان نيز با زبان ترکي چه به لحاظ همساني واژگان و چه به لحاظ مشخصات گرامري پيوند خويشاوندي دارد.درچنين صورتي قاعدتابايد بين داستانهاي سومري و افسانه هاي ملي ترکي نيز شباهتهاي معني داري موجود باشد.سعي ميکنيم دراين مختصر به برخي از اين نوع شباهتها اشاره کنيم. نخست با مضمون اين داستان که به تبعيت از ۱۲ماه سال از ۱۲بخش تشکيل شده است،آشناميشويم.گيلغاميش قهرمان بي همتاي شهر“اوروک”بود بدون اجازهٍ وي نه فرزندان ازآن پدرانشان بودونه زيبارويان به وصال دلدادگانشان مي رسيدند.
ساکنين شهر اوروک نزد خدايان به گلايه ميروند و از آنان ميخواهندتاپهلواني رزمجو که ياراي ايستادگي د ربرابر گيلغاميش داشته باشد بيافرينند.خداي آسمان“آنو”قهرماني همانندگيلغاميش بنام انگيدو (ان- گيدو)آفريده به نبرد وي ميفرستد.انگيدو زندگي خود را در اعماق جنگلها و درميان حيوانات وحشي آغاز ميکند.نخست باگيلغاميش وارد نبرد ميشوداما سرانجام گيلغاميش براوچيره ميشود.ازآن پس آندو با يکديگرازدردوستي درآمده به مبارزهٍ مشترک عليه حيوانات وحشي مي پردازند.دريکي ازروزها جهت نبردباديوي بنام هومبابا که درميان جنگل سدرزندگي ميکردعازم ميشوند.به محض ورودبه جنگل بانگهبان هومبابا روبروگشته او را ازپاي درميآورند.
پس ازآن انگيدو بيمارشده ۱۲روزبه حالت اغما مي افتد.او از لحظه اي که حالش رو به بهبودي ميرود،سعي ميکندتاگيلغاميش را ازادامهٍ اين نبردمنصرف نمايداما موفق نميشودبين آن دو ازيکسو و ديو از سوي ديگرنبرد هولناکي در ميگيردو سرانجام آنان برديو غالب آمده سرش را ازتن جداميکنند. پس ازآن انگيدو بيمارميشود و ديري نپاییده مي ميرد. با مرگ انگيدوغم وتاٍثرعميقي برتن وجان گيلغاميش چنگ مياندازد.از آگاهي براينکه خود وي نيز روزي همانندهمرزمش دارفاني راوداع خواهد گفت،به وهم و انديشهٍ دردناکي گرفتار آمده آرامش خود را از دست ميدهد.او از خدايان تمنا ميکند که براي مدت محدودي به روح انگيدو اجازه بدهند تا به روي زمين بيايد خدايان اين خواهش وي را مورداجابت قرار ميدهند.
گيلغاميش با روح انگيدو ملاقات کرده،از او در رابطه با دنياي زيرين، دوزخ و حال و وضع ارواح مردگان درآنجا سئـوالات متعددي ميکند از جوابهایی که ميگيرد لرزه براندامش مي افتد از آن پس گيلغاميش با آماج رهایی ازمرگ ويافتن رازحيات جاودان ،سيروسياحتي دراز وپرماجرایی را درپيش ميگيرد.سرانجام از کسي بنام “اوتاناپيشتيم”مي آموزدکه رازحيات جاودان در گياهيست که درته فلان درياچه روییده است .گيلغاميش پس از بدست آوردن گياه راهي سرزمين خويش ميشود.او دربين راه درکنار برکه اي اطراق ميکند و براي شستن بدن خود وارد آب ميشود.دراين اثنا ناگهان ماري بسوي گياه حمله برده آنرا مي بلعد بدين ترتيب مار زندگي جاودان مي يابدو گيلغاميش خسته ودرمانده با باري ازغم واندوه به شهر اوروک بازميگردد.
خدايان به گيلغاميش يادآوري ميکنند که حيات جاودان تنها در انحصارآنان بوده، مرگ و فنا نيز سرنوشت گريز ناپذير انسانها ميباشد.لذاآنان بايد با دريافتن زيباییهاي حيات فاني،باعيش ونوش وباعشق به زن وفرزند زندگي در اين جهان راشيرين و دلپذير نمايند.اکنون اين داستان سومري را با ميتولوژي خلقهاي ترک زبان مقايسه مي کنيم داستان گيلغاميش و افسانه هاي ترکمن همانگونه که مشاهده ميکنيم، اساس داستان حول مسئلهٍ مرگ و زندگي ميچرخد.درآن،جدال جدال دائمي بين انسان و حيوانات وحشي، انسان و ديو به تصويرکشيده ميشود.

اين ويژگي يادآور داستانهاي شرقي بوده، بويژه باافسانهٍ ترکمني آق پاميٍق قرابت زيادي دارد.دراين افسانه نيزدخترشجاع بنام آق پاميق،پس از آنکه هفت برادرشکارچي اش پس ازيک مبارزهٍ بدست ديوان کشته ميشود،براي يافتن رازحيات جاودانه وبخشيدن زندگي دوباره به برادرانش،سيروسياحت متهورانه اي را آغازميکند.او سرانجام با رهنمود پيرزن خردمندي آنرا در ترکيب شير شترافسانه اي يافته،از طريق پاشيدن آن بر روي استخوانهاي برادرانش به آنان حيات دوباره ميبخشد.آنچه دراين افسانهٍ ترکمني بويژه برجسته ومعني داربه چشم ميخوردبرجستگي نقش زن درآن ميباشد اين ويژگي شامل ميتولوژي ديگرملتهاي ترک زبان نيز ميباشد.
به احتمال قوي ميتوان گفت که ريشهٍ افسانه به دوران مادرشاهي ميرسد.اين دوران به تصريح مورخين و باستانشناسان،درترکمنستان به ۴۰۰۰ سال پيش از ميلادمسيح مربوطميباشد.مساٍلهٍ مبارزه بين انسان وحيوانات وحشي و همچنين ديو و انسان نيزآن گونه که درداستان گيلغاميش ميبينيم تار و پود تمامي قصه هاي ترکمني را تشکيل ميدهد.گيلغاميش وکوراوغلو شخصيتي که سومرولوگهابادرنظر گرفتن واريانتهاي گوناگون اين داستان براي گيلغاميش تصويرمي نمايند، به لحاظ خوي و خصلت، کردار و رفتار با شخصيت افسانه اي کوراوغلو قهرمان حماسي ملتهاي ترک زبان تقريبا همانند ميباشد.حتي عمرگيلغاميش نيزمانند کوراوغلو ۱۲۰سال ذکر رديده است.رابطهٍ گيلغاميش بادنياي زيرزمين و ارواح مردگا ن، با واريانت ترکمني اين داستان همخواني دارد.زيرا دراين واريانت نام کوراوغلو نيز گور اوغلي فرزند گور بوده از درون گوري تاريک پا به عرصهٍ جهان روشن ميگذارد.داستانهاي گيلغاميش و دده قورقوت هردوبه تبعيت از ۱۲ ماه سال از ۱۲ بخش تشکيل شده است.
از سوي ديگرمبارزهٍ گيلغاميش با فرستادهٍ خدايان يعني انگيدو، يادآور مبارزهٍ“ تپه گؤز"با عزراییل درداستان دده قورقوت ميباشد.گيلغاميش باگاوي که ازسوي خداي آسمان “آنو”فرستاده شده بوددرآويخته آنرا ازپاي درمي آورد.درداستان دده قورقوت نيز“بوغاچ”پسردرسه قيرآت”نيز به مدت چهل روزبدور. ازهرگونه نور و روشنایی در زيرزمين بسر میبرد خان با مبارزه و کشتن گاو سرکش بايندرخان نام و نشان مي يابد به نظرمحققين ريشهٍ داستانهایی چون“اوغوزنامه”“دده قورقوت”و“کوراوغلو”به هزاران سال پيش ميرسدکه طي قرون واعصار متمادي سينه به سينه گشته وبعدها يعني درطول هزارهٍ اخير نوشته شده است.ما صحت نطرات فوق رااز مسائل و موضوعاتي که در داستانها طرح ميشود ،از وجود بقياي باورهاي بسيار قديمي مان ودرمجموع از فضاي حاکم بر آنهاميتوانيم به سادگي ببينيم. داستان گيلغاميش نيز چنين مسيرتکاملي را گذرانده است. يعني اصل اين داستان که سومري ميباشد،بعدها توسط اقوام سامي بازسازي و بر حجم آن افزوده شده است حتي تعدادي از نامهاي سومري قهرمانان داستان نيز جاي خود به نامهاي سامي داده است مثلانام-آننا الهٍ زيبایی سومريان درواريانت سامي داستان“ايشتار”ميشود.
ما درموارد ديگرمثلا در مقايسهٍ“داستان نوح”بجا مانده ازکتيبه هاي سومري با واريانت همين داستان درميتولوژي ترکهاي آلتایی که هنوزهم با آیین هاي شاماني خود زندگي ميکنند نيز مشاهده ميکنيم علاوه بر موارد فوق الذک، بين نام شهرها و انسانهایی که درمتون سومري قيدگرديده است بانام شهرهاي باستاني ترکمنستان وهمچنين نامهاي اصيل ترکمني نيزهمساني هاي شگفت انگيز و پر معني به چشم ميخورد.بعنوان مثال نام خداي آسمان در نزدسومريان وهمچنين بزرگترين پرستشگاه شهر اوروک“آنو”با نام شهرباستاني“اٍنو”در۱۴کيلومتري آشغابات”پايتخت جمهوري ترکمنستان واقع شده است، همسان ميباشد.
درعين حال تمدني که ازسوي باستانشناسان در همين محل تثبيت گرديده و قدمت آن به هشت هزا رسال ميرسد نيزدر بين مورخين دنيا با نام تمدن "اٍنو" شناخته ميشود.نام شهرهاي اور”و“ا وروک سومري نيزبا نام شهرهاي“اورگنچ(ترکمنستان)و اورميه(آذربايجان) به احتمال قوي با هم رابطه دارند.کلمهٍ “اور،اورودر زبان سومري به معني شهر وکلمهٍ “اوروغ ”درزبان ترکمني به معني گروه خويشاوند ، قوم و طايفه ميباشد.از آنجاییکه به تصريح باستانشناسان ومورخين اولين روستاها ازاسکان گروههاي خويشاوند يعني “اوروغ”پديدآمده اندميتوان تصور کردکه کلمات “اور، اورو" و“اوروغ”همريشه باشند.دررابطه با نامهاي انسان آنچه توجهٍ مارا شديدا بخود جلب میکنداين بود که هم در زبان سومري وهم در زبان ترکمني کلمهٍ “آننا ”با ترکيب با کلمات ديگربعنوان نامهاي مردانه وزنانه فراوان بچشم ميخورد مثلاهمانگونه که دربالاديديم“اين-آننا” نام الهٍ زيبایی سومريان بود.
نام يکي ديگراز زن خدايان سومري نيز“آننا-تو”ميباشد .از نامهاي بسيارمتداول زنانهٍ ترکمني چون آننا گول ،آننا گوزل،آننا بي بي ...ميتوان نام برد.کلمهٍ آننادرزبان سومري به معني خداو خداي آسمان ميآيد.درزبان ترکمني نيزاين کلمه همين معني راميرساند.مثلا روزجمعه به ترکمني آننا گوني”يعني روز" آننا”ميباشد.همانگونه که ميدانيم دراديان رسمي خداپس از آنکه شش روز از کارآفرينش جهان فارغ ميشود،روزهفتم رابه آسايش مي گذراند و بهمين جهت نيزبعنوان روزخدا از تقدس خاصي برخوردارميباشد.نتيجتا آننا گوني معادل روزخدابوده وکلمهٍ “آننا”درمفهوم خدا ميآيد.
ازسويديگرهمانگونه که دربالا اشاره کرديم سومرشناسان متفق القولندکه فرهنگ و زبان اقوام سامي و از جمله باورهاي ديني آنان چون موسويت ومسيحيت وحتي اسلاميت به شدت تحت تاٍثير تمدن سومريان بوده است.لذا ميتوان فرض کردکه نامهاي آننا”“هاننا” دربين مسيحيان بايد از طريق دين وارد زبان آنان شده باشد.يکي ازالقاب گيلغاميش اين کلمهٍ مرکب درزبان“ قولي-آننا ”نيزهمسان يکي از نامهاي متداول ترکمني يعني“آننا قولي” ميباشد.
معني سومري “همنشين خدا، دوستدارخدا”ميباشد.کلمهٍ مرکب“آنناقولي”نيزدر زبان ترکمني،باتوضيحات فوق مفهوم بنده و دوست خدا را ميرساندومعادل ديگرنامهاي ترکي چون تانگري قولي(تانري قولي) ،خداي قولي الله قولي ميباشد.همچنين نام “آننا بردي”(آننا وردي)معادل خداي بردي(خدا وردي)ويا الله بردي(اللهوردي) به معني“خداداد ميباشد. تعداد اينگونه نامهاي مشترک بين زبانهاي سومري و ترکي اندک نيست.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر